يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يَكُونُواْ خَيْراً مِّنْهُمْ وَلَا نِسَآءٌ مِّن نِّسَآءٍ عَسَى أَن يَكُنَّ خَيْراً مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُواْ أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُواْ بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يَتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ
ای کسانی که ایمان آوردهاید هیچ قومی حق ندارد قومی دیگر را مسخره کند چه بسا که آنان از ایشان بهتر باشند، هیچ یک از زنان حق ندارند زنانی دیگر را مسخره کنند چون ممکن است آنان از ایشان بهتر باشند. و هرگز عیبهای خود را بر ملا مکنید (که اگر عیب یکی از خودتان را بر ملا کنید در واقع عیب خود را بر ملا کردهاید) و لقب بد بر یکدیگر منهید که این بد رقم یادآوری از یکدیگر است که بعد از ایمان باز هم یکدیگر را به فسوق یاد کنید و هر کس توبه نکند همه آنان از ستمکارانند.
مفردات:
لَا يَسْخَرْ: مسخره نکند
عَسَى: چه بسا
أَن يَكُونُواْ: که بوده باشند
لَا تَلْمِزُواْ: عیب جویی نکنید، طعنه نزنید
لَا تَنَابَزُواْ: لقب ندهید، ننامید
بِئْسَ: چه بد است
اِسْمُ الْفُسُوقُ: نام فسق، ذکر فسق
لَمْ يَتُبْ: توبه نکرد
«لَمز» و «هَمز»
«لَمز» عیبجویی در روبرو و «هَمز» عیبجویی در پشت سر است و «تَنابُز» نام بردن و صدازدن دیگران با لقب بد است.
در آیهی قبل، مسئلهی برادری میان مؤمنان مطرح شد و در این آیه اموری مطرح میشود که برادری را از بین میبرد. همچنین در آیات قبل سخن از صلح و اصلاح بود، در این آیه به بعضی عوامل و ریشههای فتنه و درگیری که مسخره کردن، تحقیر کردن و بدنام بردن است اشاره میکند.
تمسخر و استهزای دیگران
استهزاء و مسخره کردن، در ظاهر یک گناه، ولی در باطن چند گناه است؛ گناهانی مانند: تحقیر، خوار کردن، کشف عیوب، اختلاف افکنی، غیبت، کینه، فتنه، تحریک، انتقام و طعنه به دیگران در آن نهفته است.
ریشههای تمسخر
۱. گاهی مسخره کردن برخاسته از ثروت است که قرآن میفرماید: «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ، الَّذِي جَمَعَ مَالًا وَعَدَّدَهُ» (همزه، ۱ – ۲.) وای بر کسی که به خاطر ثروتی که اندوخته است، در پیش رو یا پشتسر، از دیگران عیبجویی میکند.
۲. گاهی ریشهی استهزا، علم و مدرک تحصیلی است که قرآن درباره این گروه میفرماید: «فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ» (غافر، ۸۳.) آنان به علمی که دارند شادند و کیفر آنچه را مسخره میکردند، ایشان را فرا گرفت.
۳. گاهی ریشهی مسخره، توانایی جسمی است. کفّار میگفتند: «مَن اَشدُ مِنّا قُوّة» (فصّلت، ۱۵.) کیست که قدرت و توانایی او از ما بیشتر باشد؟
۴. گاهی انگیزهی مسخره کردن دیگران، عناوین و القاب دهان پر کن اجتماعی است. کفّار فقرایی را که همراه انبیا بودند تحقیر میکردند و میگفتند: «مَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا» (آیه ۲۷ سوره هود) ما پیروان تو را جز افراد اراذل نمیبینیم.
۵. گاهی به بهانه تفریح و سرگرمی، دیگران به تمسخر گرفته میشوند.
۶. گاهی طمع به مال و مقام، سبب انتقاد همراه با تمسخر از دیگران میشود. گروهی، از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دربارهی زکات عیبجویی میکردند، قرآن میفرماید: «وَمِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ» (آیه ۵۸ سوره توبه) ریشهی این انتقاد طمع است، اگر از همان زکات به خود آنان بدهی راضی میشوند، ولی اگر ندهی همچنان عصبانی شده و عیبجویی مینمایند.
۷. گاهی ریشهی مسخره، جهل و نادانی است. هنگامی که حضرت موسی برای حل اختلاف و درگیری دستور کشتن گاو را داد، بنیاسرائیل گفتند: آیا ما را مسخره میکنی؟ موسیعلیه السلام گفت: «أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ» (آیه ۶۷ سوره بقره) به خدا پناه میبرم که از جاهلان باشم. یعنی مسخره برخاسته از جهل و نادانی است و من جاهل نیستم.
یکی از کارهای مبارک رسول خداصلی الله علیه وآله پس از بعثت تغییر نام افراد و مناطقی بود که دارای نام زشت بودند. (اسد الغابة، ج۳، ص۷۶ و ج۴، ص۳۶۲.) زیرا نام بد، وسیلهای برای تمسخر و تحقیر است.
چند پیام مهم آیه ۱۱ سوره حجرات
۱- ایمان، با مسخرهکردن بندگان خدا سازگار نیست. «یا ایّها الّذین آمنوا لایسخر»
۲ – ریشهی مسخره کردن، احساس خودبرتربینی است که قرآن این ریشه را میخشکاند و میفرماید: نباید خود را بهتر از دیگران بدانید، شاید او بهتر از شما باشد. «عسی ان یکونوا خیرا»
۳- ما از باطن و سرانجام مردم آگاه نیستیم، پس نباید ظاهربین، سطحینگر وامروزبین باشیم. «عسیانیکونوا خیراً…»
۴- عیبجویی از مردم، در حقیقت عیبجویی از خود است. «و لاتلمزوا انفسکم»
۵ – نقل عیب دیگران، عامل کشف عیوب خود است. «و لاتلمزوا انفسکم»
۶- مسخره، تجاوز به حریم افراد است و اگر مسخره کننده توبه نکند، ظالم است. «فاولئک هم الظالمون»